امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

♥امیران مادر♥

حرف زدن گل پسر مادر

       وقتی امیر عباس این الاغ را می خواهد می گوید گلاب را می خواهم البته تمام حرفی که با خ شروع میشود گ تلفظ می کند مثلا خاله را می گوید گاله می خواهم را می گه می گام  من هم درست انها را برای او میگم وبعد ان چیز را به او می دهم تا تلفظ ان را درست یاد بگیرد       ...
15 ارديبهشت 1392

امتحانات اخر سال

با سلام خدمت خوانندگان وبلاگ چند روزی است که امیر مهدی بیمار شده است درهفته پیش دو روز به مدرسه نرفت سه مرتبه پیش پزشک بردمش الحمد ا....حالا خوب است شنبه امتحان ریاضی داشت وامروز امتحان کتاب کاروفردا امتحان دیکته ودیگر تحطیل می شوند پسرم معلمش ازاو خیلی راضی است امیر مادر با اینکه بیمار بود به فکر معلمش بود وگفت که هدیه برای معلمم بگیرم من هم برای او 12تا پشدستی گرفتم و برای معلممش برد این عکس موقع سال تحویل است   ...
15 ارديبهشت 1392

یه سفر قبل از سال جدید

با سلام بعد یه مدت که حال وحوصله نبود که وبلاگ بچه ها سری بزنم حال تصمیم گرفتم به وبلاگ گل پسرها سری بزنم ما قبل از سال دربهمن ماه 17یا18 به همراه خواهر زادهام به شهرکردرفتیم چون ما هنوز برف ندیده بودیم برای همین رفتیم که در انجا که شهر برفی بود ببینیم شهر برفی درکوهرنگ برگذار شده بود ماه هم صبح به انجا رفتیم بچه ها خوب بازی کردند امیر عباس ازسرخوردن کمی ترسید چون من به همراه باباش سرخوردیم ان رابا خود نبوردیم به خاطر همین ترسید چون نمی خواست تنها شود این هم چند عکس از انجا       این امیر عباس به همراه ابوالفضل امیر مادر خیلی دوستش دارد وقتی ازش مادر بزرگش می پرسد کی دوست داری می گه ابوالفضل این هم سرخوردن ا...
31 فروردين 1392

زیارت گاه صاحب زمان

  یک دو هفته پیش رفته بودیم برای تفریح شوشتر که بعد ازنهار رفتیم زیارتگاه وزیارت کردیم وبعد ازدو پسر گلم این عکس راگرفتم         ...
16 بهمن 1391

علاقه خاص به فیلم های کره ای

امیر عباس هنگامی که سریال تکراری جومونگ یا سریال ایسان یا دو دوست خیلی خوشحال می شود ومن و برادر و باباش را صدا می زند که بیایم ببینیم.ومی رود حوله اش را می پوشد با برادرش بازی می کند      ...
15 بهمن 1391