حرف زدن گل پسر مادر
وقتی امیر عباس این الاغ را می خواهد می گوید گلاب را می خواهم البته تمام حرفی که با خ شروع میشود گ تلفظ می کند مثلا خاله را می گوید گاله می خواهم را می گه می گام من هم درست انها را برای او میگم وبعد ان چیز را به او می دهم تا تلفظ ان را درست یاد بگیرد ...
نویسنده :
مادری
17:31
امتحانات اخر سال
با سلام خدمت خوانندگان وبلاگ چند روزی است که امیر مهدی بیمار شده است درهفته پیش دو روز به مدرسه نرفت سه مرتبه پیش پزشک بردمش الحمد ا....حالا خوب است شنبه امتحان ریاضی داشت وامروز امتحان کتاب کاروفردا امتحان دیکته ودیگر تحطیل می شوند پسرم معلمش ازاو خیلی راضی است امیر مادر با اینکه بیمار بود به فکر معلمش بود وگفت که هدیه برای معلمم بگیرم من هم برای او 12تا پشدستی گرفتم و برای معلممش برد این عکس موقع سال تحویل است ...
نویسنده :
مادری
17:13
یه سفر قبل از سال جدید
با سلام بعد یه مدت که حال وحوصله نبود که وبلاگ بچه ها سری بزنم حال تصمیم گرفتم به وبلاگ گل پسرها سری بزنم ما قبل از سال دربهمن ماه 17یا18 به همراه خواهر زادهام به شهرکردرفتیم چون ما هنوز برف ندیده بودیم برای همین رفتیم که در انجا که شهر برفی بود ببینیم شهر برفی درکوهرنگ برگذار شده بود ماه هم صبح به انجا رفتیم بچه ها خوب بازی کردند امیر عباس ازسرخوردن کمی ترسید چون من به همراه باباش سرخوردیم ان رابا خود نبوردیم به خاطر همین ترسید چون نمی خواست تنها شود این هم چند عکس از انجا این امیر عباس به همراه ابوالفضل امیر مادر خیلی دوستش دارد وقتی ازش مادر بزرگش می پرسد کی دوست داری می گه ابوالفضل این هم سرخوردن ا...
نویسنده :
مادری
21:46
یادگرفتن که چند سالش
هنگامی که ازش می پرسم که چند سالته می گه دو هم بادست وهم باحرف ...
نویسنده :
مادری
13:42
صحبت کردن باتلفن
زیارت گاه صاحب زمان
یک دو هفته پیش رفته بودیم برای تفریح شوشتر که بعد ازنهار رفتیم زیارتگاه وزیارت کردیم وبعد ازدو پسر گلم این عکس راگرفتم ...
نویسنده :
مادری
23:23
علاقه خاص به فیلم های کره ای
امیر عباس هنگامی که سریال تکراری جومونگ یا سریال ایسان یا دو دوست خیلی خوشحال می شود ومن و برادر و باباش را صدا می زند که بیایم ببینیم.ومی رود حوله اش را می پوشد با برادرش بازی می کند ...
نویسنده :
مادری
14:27
امیران مادر باپسرودختر دایی شان
امیران مادر با پسر دایی ودختر دایی که نگار دختر دایی که خواهر رضایی پسرانم هست ...
نویسنده :
مادری
14:18